بسم الله الرحمن الرحیم
هیئت جامعه الهادی کاشان
هيئت جامعه الهادي کاشان
شهادت امام هادی علیه السلام
شهادت امام هادی علیه السلام
میلادامام هادی علیه السلام
اَشهَدُاَن لا اِلهَ اِلَّا اللّه وَحدَهُ لا شَریکَ لهُ، وَ اَشهَدُاَنَّ مُحَمَّدًا عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْيَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلادِ وَ أَبْوَابَ الْإِيمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلامِ التُّقَى وَ ذَوِي النُّهَى وَ أُولِي الْحِجَى وَ كَهْفِ الْوَرَى وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَى وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَى وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَاءِ نَبِيِّ اللَّهِ وَ ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ وَ الْأَدِلاءِ عَلَى مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَقِرِّينَ [وَ الْمُسْتَوْفِرِينَ] فِي أَمْرِ اللَّهِ وَ التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِينَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عِبَادِهِ الْمُكْرَمِينَ الَّذِينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاةِ وَ أَهْلِ الذِّكْرِ وَ أُولِي الْأَمْرِ وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ وَ خِيَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ نُورِهِ [وَ بُرْهَانِهِ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ

فضایل اخلاقی حضرت علی اکبر علیه السلام


● شنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۹      ● ۲۱ بازدید      ● نویسنده: لاحق
میانگین: ۴ (۱ رأی)
دیدگاه‌ها     چاپ

فضایل اخلاقی حضرت علی اکبر علیه السلام


فضایل اخلاقی حضرت علی اکبر علیه السلام
حضرت علی اکبرعلیه السلام فرزند ارشد امام حسین علیه السلام و لیلا - دختر میمونة بنت ابی سفیان حرب - است. ایشان با آن که امام نبود و ظرفیت وجودی اش به اندازه امام حسین علیه السلام نمی رسید، اما دارای فضایل اخلاقی بود که او را به الگویی دوست داشتنی در میان جوانان مبدل ساخته است و جوانان با پیروی از فضایل اخلاقی ایشان می توانند راه سعادت و رستگاری را بپیمایند. از همین رو این مقاله بر آن شده که با روش توصیفی - تحلیلی، فضایل اخلاقی حضرت علی اکبرعلیه السلام را با استناد به واقعیات تاریخی و روایات معتبر بررسی کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که فضایل اخلاقی حضرت علی اکبرعلیه السلام دلالت بر عظمت و بزرگواری آن حضرت علیه السلام به عنوان شبیه ترین فرد در اخلاق به رسول خدا (ص) و یک الگوی محبوب و حماسه ساز دارد.

۱. مقدمه
جوانان امروز در جوامع اسلامی نیازمند الگویی محبوب هستند که از آن الگوبرداری کنند. از ایـن رو امـروزه نیاز به الگویی شایسته و بایسته در تمامی سطوح احساس می شود. اما هر الگویی شایسته پیروی نیست؛ بلکه آن الگو باید تمامی ابعادِ رفتاری اش با دین اسلام هم خوانی داشته باشد. یکی از ایـن الگـوهای شایسته، حضرت علی اکبر(ع) فرزند بزرگوار امام حسین(ع) است. ایشان از نظر فضایل اخلاقی، در اوج بزرگی بود. او به رغم امام نبودن، فضایلی داشت که به واقع او را از زمینیان جدا ساخته بود. حضرت علی اکبر(ع) از اسـتوانه های اصـلی واقـعۀ عاشورا در سپاه امام حسین(ع) بـود. ایـشان بـر حق مداری و دفاع از اسلام تا پای جان تأکید کرد و با شهادت خویش فضایل اخلاقی بسیاری را برای آیندگان به ودیعه گذاشت.

آدمی در درازای زندگی خـود فـرصت هایی انـدک دارد که باید آن ها را با ارزش بشمارد؛ چرا که او تـنها یـک بار در این گیتی زندگی می کند. از این رو برای همان یک بار که دیگر برنمی گردد، باید یک الگوی بایسته اخلاقی برگزیند که بـا آن بـه سـرمنزل مقصود برسد. از همین رو نوشتار حاضر می کوشد در این مجال کوتاه، بـه سبب شایستگی و بایستگی حضرت علی اکبر(ع) او را به عنوان یک الگوی برتر به جامعه اسلامی پیشکش کند.

دربارۀ پیشینه این مـوضوع، مـقالات و کـتاب هایی نگاشته شده است؛ از جمله «نگاهی بر زندگانی و شهادت علی اکبر(ع)»، نوشتۀ مـرتضی حـسینی، مجله سخن تاریخ، زمستان ۱۳۸۵، ش۱؛ «حضرت علی اکبر(ع)»، اثر سید حسین ارسطوجاهی، مجله هلال، فروردین ۱۳۵۰، ش۱۱۰». اما این آثـار، تـنها بـخشی از این موضوع را بررسی کرده اند؛ چراکه اولاً چندین موضوع را در یک مقاله گنجانده اند و دیگر ایـن که فـضایل اخـلاقی حضرت علی اکبر(ع) را تنها از یک بُعد بررسی کرده اند؛ اما مقاله پیش رو می کوشد این موضوع را بـر اسـاس تـطبیق واقعیات تاریخی با روایات، بررسی نماید.

۲. فضایل اخلاقی
«فضایل» جمع «فضیلة»، به معنای درجـۀ بـزرگی و برتری و امتیاز، و برخلاف پستی و عیب است (بستانی، ۱۳۷۵: ۶۶۶). «رذیلة» که جمع آن «رذایل» است، بـه مـعنای پسـتی و فرومایگی است که ضد واژه «الفضیلة» است (همو).

واژه «اخلاق»، جمع «خُلُق» به معنای خوی و طـبع اسـت که وقتی می گویند: «سَیِّی الخُلْقِ»، یعنی بداخلاق؛ «سُوءُ الخُلْق» یعنی بداخلاقی؛ «سَهْلُ الخـُلْقِ» یـعنی نـرم خوی و خوش طبع (همو: ۳۷۲). بنابراین می توان گفت منظور از فضایل اخلاقی همان درجه و بزرگی خوی طبیعی یک فـرد اسـت.

۲-۱. شبیه ترین فرد به اخلاق نبوی
رسول خدا(ص) در بالاترین قله های سجای اخلاقی قـرار داشـت. از هـمین رو خداوند متعال می فرماید:

(وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ(؛ (قلم: ۴)

و به یقین تو بر بلندای سجایای اخـلاقی عـظیمی قـرار داری.

از جمله افرادی که در برخی از متون دینی به همین صفات تشبیه شده، حـضرت علی اکبر(ع) است که می گویند این فضایل اخلاقی را از رسول خدا(ص) به ارث برده بود. ایشان از لحاظ صورت و سیرت اخـلاقی کـاملاً به رسول خدا(ص) شباهت داشت، به طوری که نقل شده است هر وقت کـسی مـشتاق دیدار رسول خدا(ص) می شد به چهرۀ مـبارک حـضرت علی اکبر(ع) نگاه می کرد. حتی این شباهت اخلاقی حـضرت علی اکبر(ع) به اخلاق رسول خدا(ص) در میدان جنگ، زمانی که امام حسین(ع) می خواست ایشان را بـه مـیدان بفرستد نمایان شد که فـرمود:

اللَّهـُمَّ اشْهَدْ عـَلی هـَؤُلاءِ الْقـَوْمِ، فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلامٌ اشْبَهُ النـَّاسِ خـَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ محمد(ص)، کُنَّا إِذَا اشْتَقْنا إِلی نَبِیِّکَ نَظَرْنا إِلی وَجْهِهِ، اللَّهُمَّ امْنَعْهُمْ بـَرَکاتِ الْأَرْضِ، وَ فَرِّقْهُمْ تَفْریقاً، وَ مَزِّقْهُمْ تَمْزیقاً، وَ اجْعَلْهُمْ طـَرائِقَ قِدَداً، وَ لا تُرْضِ الْوُلاةَ عَنْهُمْ أَبـَداً، فـَإِنَّهُمْ دَعَوُونا لِیَنْصُرُونا ثُمَّ عَدَوا عـَلَیْنا یـُقاتِلُونَنا؛ (بحرانی، ۱۴۰۷: ۲۸۵؛ عسکری، ۱۴۱۰: ۳/۱۲۲؛ لجنة الحدیث، ۱۴۱۶: ۵۵۴؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۵/۴۳؛ یعقوب، ۱۴۱۸: ۳۲۸ )

خدایا! بر این گروه ستمگر گواه بـاش کـه اینک جوانی به مبارزه بـا آنـان مـی رود که از نظر صـورت و سـیرت و گفتار، شبیه ترین مردم بـه رسـول تو، حضرت محمد( است. ما هر زمان که مشتاق دیدار پیامبرت می شدیم، به چـهره او مـی نگریستیم. خدایا! برکات زمین را از آنان دریغ دار و اجـتماع آنـان را پراکنده و مـتلاشی سـاز و آنـان را گروه های مختلف و متفاوتی قـرار ده و والیان آن ها را هیچ گاه از آنان راضی مگردان! که اینان ما را دعوت کردند تا به یـاری مـا برخیزند، ولی اینک ستمکارانه به جنگ بـا مـا بـرخاستند.

ایـن مـوضوع که آن حـضرت(ع) در اخـلاق کاملاً شبیه رسول خدا(ص) است در روایتی دیگر چنین نقل شده است که حضرت علی اکبر(ع) پس از عبدالله بن مـسلم بـن عـقیل به مبارزه پرداخت و سپس امام حسین(ع) گـریست و فـرمود:

اللَّهـُمَّ کـُنْ أَنـْتَ الشـَّهِیدُ عَلَیْهِمْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمُ ابْنُ رَسُولِکَ وَ أَشْبَهُ النَّاسِ وَجْهاً وَ سَمْتاً بِه؛ (صدوق،۱۳۷۶: ۱۶۲؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۴ /۳۲۱؛ قمی، ۱۴۱۴: ۳/۳۲۶ )

خداوندا! تو بر این قوم شاهد باش که اکنون پسر پیامبرت و شبیه ترین مـردم به او از جهت چهره و سیما و از جهت روش و منهاج و خوی و اخلاق به پیکار با آنان رفته است.

۲-۲. بصیرت دینی
بصیرت به معنای بینایی دل است. راغب گوید: «به درک قلب، بصیرت و بصر (بر وزن فرس) گـویند». ایـن معنا، مرادف معرفت و درک است و همان است که از صحاح و اقرب الموارد نقل شد که یکی از معانی بصر، علم است. طبرسی در آیۀ (أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصِیرَةٍ أَنَا) (یوسف / ۱۰۸)، آن را معرفت و بینایی دل بـرشمرده اسـت. از این روست که برخی بصیرت را عقل و زیرکی معنا کرده اند (قرشی، ۱۳۷۱: ۱/۱۹۵).

بصیرت، از بارزترین فضایل اخلاقی و عامل شکوفایی بسیاری از این فضایل است؛ چرا که با بـصیرت، انـسان به درک از حقایقی دست می یابد کـه انـسان بی بصیرت، از این فضایل بی بهره است. بنابراین می توان گفت بصیرت، فضیلتی اخلاقی است که همان درک حقایق است و البته عاملی برای شکوفایی دیگر فضایل به شـمار مـی رود. حضرت علی اکبر(ع) نمونۀ بـارز بـصیرت است که آن هم در راه کربلا، هنگامی که کاروان امام حسین(ع) به منزلگاهی به نام «ثعلبیه» رسید، به وقوع پیوست. در آن جا بود که امام حسین(ع) درحالی که سر بر روی زانو نهاده بود، انـدکی بـه خواب رفت و وقتی بیدار شد، فرمود:

سَمِعتُ >هاتِفاً یَقولُ: أنتُم تُسرِعونَ وَ المَنایا تُسرِعُ بِکُم إلَی الجَنَّةِ؛ (حلی، ۱۴۰۶: ۴۴، کلامه(ع) فی الثعلبیة؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۴/۳۶۷، باب ۳۷)

شنیدم هاتفی می گوید: شما می شتابید و مرگ، شما را به سوی بـهشت مـی شتاباند.

در این هـنگام، حضرت علی اکبر(ع) سؤالی بسیار تأمل برانگیز پرسید:

یا أبَه! أفَلَسنا عَلَی الحَقِّ؟ (همان منابع)

پدر جان! آیا ما بر حـق نیستیم؟

حضرت(ع) پاسخ داد:

>بَلی یا بُنَیَّ وَ الَّذی إلَیهِ مَرجِعُ العِبادِ...؛ (همان منابع)

آری پسـرم! بـه آن خـدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما در راه حقّ و عدالت و در اندیشه نجات و آزادی مردم و زنده ساختن حقوق پایمال شده آنان و شـرایط و روابـط آزادمنشانه و خداپسندانه هستیم و برای خدا این رنج ها را به جان می خریم.

حضرت علی اکبر(ع) پرسـید:

یـا أبـَه! إذَن لا نُبالی بِالمَوتِ؛ (همان منابع)

در این صورت پس چه باک از مرگ پرافتخار و شهادت در راه خدا؟!

آن حضرت با ایـن سؤال، بصیرت دینی خویش را آشکار کرد؛ چرا که با پرسش از برحق بودن، هـمۀ حاضران را متوجه برحق بـودن اهـل بیت (ع) کرد و این نمونه ای از بصیرت دینی آن حضرت(ع) به شمار می آید.

۲-۳. عزت نفس
عزت، اسم مصدر، به معنای بزرگی، والایی و حمایت نفس است (بستانی، ۱۳۷۵: ۶۰۸). عزت نفس به عنوان یک فضیلت اخلاقی، آن جا اهمیت پیدا می کند کـه انسان در برخورد با دشمن از مسیر خود برنگردد و آرمان های خویش را رها نسازد؛ چرا که اگر فردی عزت نفس نداشته باشد، در لحظۀ برخورد با دشمن، تمامی اهداف خویش را وا می نهد. این عمل زمانی که او رهـبر یـک گروه باشد، یک رذیلت اخلاقی به شمار می رود؛ چرا که در زمان حساس، به دلیل نداشتن عزت نفس، تمامی گروه خویش را به کام مرگ و تباهی می کشاند؛ اما انسان با عزت نفس آن چنان مـحکم اسـت که حتی اگر با لشکری از دشمن برخورد کند، از هدف خویش بازنمی گردد. این جاست که عزت نفس به عنوان یک فضیلت جلوه گر می شود. حضرت علی اکبر(ع) هنگامی که در میدان نبرد، با لشکری انبوه از دشـمن مـواجه شد، لحظه ای درنگ نکرد و حتی در برابر پیشنهاد یزدیان که «تو از مایی، پس به ما ملحق شو!» ایستاد و فرمود:

لقرابة رسول الله أحق ان ترعی من قرابة یزید بن معاویة؛ (ابی نـصر، ۱۴۱۳: ۳۰، أولاد الإمـام أبـی عبد الله الحسین بن علی الشـهید(ع))

بـرای مـن خویشاوندی با رسول خدا شایسته تر از خویشاوندی با یزید بن معاویه است.

پس از این سخن، ایشان به میدان نبرد رفت و به حـالت رجـز فـرمود:

>أنَا عَلی بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی

>نَحْنُ وَ بـَیْتِ اللَّهِ اوْلی بِالنَّبِی

>وَاللَّهِ لَا یَحْکُمُ فِینَا ابْنُ الدَّعِی

>أَطْعَنُکُمْ بِالرُّمْحِ حَتّی یَنْثَنی

>أَضْرِبُکُمْ بِالسَّیْفِ أَحْمی عَنْ أبی

>ضَرْبَ غُلامٍ هاشِمِی عـَلَویّ[i]

(صـدوق، ۱۳۷۶: ۱۶۲، المـجلس الثلاثون؛ حلی، ۱۴۰۶: ۶۸)

همین ماجرا را ابن عساکر در کتاب خویش این گونه نـقل می کند:

مردی از شامیان، علی اکبر، فرزند حسین(ع) را که مادرش آمنه، دختر ابو مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفی بـود و مـادر آمـنه نیز دختر ابوسفیان بن حَرب (جد یزید) بود، فراخواند و گـفت: تـو بـا امیر مؤمنان [یزید]، خویشاوندی داری و به او نزدیکی. اگر بخواهی، ما به تو امان می دهیم و بـه هـرکجا که دوست داشتی برو! علی اکبر گفت: «بدان که به خدا سوگند رعایتِ خـویشاوندی پیـامبر خـدا (ص)، لازم تر از رعایت خویشاوندی ابوسفیان است». سپس به او هجوم بُرد و چنین سرود: من علی، پسـر حـسین بن علی ام. به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر(ص) نزدیک تریم. (نک: ابـن عساکر، ۱۴۱۴: ۳۲۵ )

از ایـن رو مـی توان گفت عزت نفس، آن فضیلت اخلاقی است که انسان را از عقب نشینی درباره هدف والا بازمی دارد؛ چرا که انـسان بـابصیرت هرگز عزت نفس و اهداف ولای خویش را رها نمی کند؛ بلکه با شجاعت بسیار، در این مـسیر و بـرای رسـیدن به آن اهداف گام برمی دارد. بر اساس روایت فوق، حضرت علی اکبر(ع) با آن که با لشـکر انـبوه دشـمن روبه رو بود، اما آنی عزت نفسش را دست نداد و در میدان ایستاد و جنگید و با ایـن کـار خویش، جلوه ای از اخلاق محمدی به منصه ظهور نهاد.

۲-۴. ایثارگری
یکی از جلوهای ایثارگری در شب عاشورا رخ داد؛ آن زمان کـه دشـمنان آب را بر اهل بیت(ع) بستند. در این زمان بود که امام حسین(ع) فرزند خویش حـضرت علی اکبر(ع) را با سی تن در پی آب فرستاد. آنان با ایـثارگری در آن شـب رفـتند و توانستند آب بیاورند. همین موضوع را شیخ صدوق(ره) در کـتاب أمـالی چنین بازگو می کند:

>وَ أَرْسَلَ عَلِیّاً ابْنَهُ(ع) فِی ثَلَاثِینَ فَارِساً وَ عِشْرِینَ رَاجِلًا لِیَسْتَقُوا الْمـَاءَ وَ هـُمْ عَلَی وَجَلٍ شَدِیدٍ وَ أَنْشَأَ الْحسین(ع)... ثـُمَّ قَالَ لِأَصـْحَابِهِ قـُومُوا فـَاشْرَبُوا مِنَ الْمَاءِ یَکُنْ آخِرَ زَادِکُمْ وَ تـَوَضَّئُوا وَ اغـْتَسِلُوا وَ اغْسِلُوا ثِیَابَکُمْ لِتَکُونَ أَکْفَانَکُم؛ (صدوق، ۱۳۷۶: ۱۵۶-۱۵۷)

امام حسین(ع) در شب عاشورا حضرت علی اکبر(ع) را بـا سـی سوار و بیست پیاده فرستاد که چـند مشک آب با نهایت تـرس و بـیم آوردند. سپس حضرت( به یـاران فـرمود: از این آب بیاشامید که آخرین توشۀ شماست و وضو بسازید و غسل کنید و جامه های خود را بـشویید کـه کفن های شما خواهد بود.

در ایـن روایـت، ایـثارگری آن جا اتفاق افـتاد کـه حضرت علی اکبر(ع) دز شب عـاشورا زمـانی که امام حسین(ع) به ایشان فرمود با تعدادی از یاران بروند و آب بیاورند، با آن که احـتمال شـهادت می داد، اما با فداکاری تمام رفـتند و آب آوردنـد که ایـن عـمل بـه واقع ایثارگری به تمام معنا بود.

۲-۵. سـخاوت و بخشندگی
از جمله برترین فضایل اخلاقی، سخاوت و بخشندگی است؛ به این معنا که آدمی آن چه را کـه دارد در طـبق اخلاص می گذارد. حضرت علی اکبر(ع) این سـخاوت و بـخشندگی را از رسول خدا(ص) بـه ارث برده بود؛ چـرا کـه ایشان جامع اخلاق نبوی به شمار می رفت (صدوق،۱۳۷۶: ۱۶۲؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۴/۳۲۱؛ قمی، ۱۴۱۴: ۳/۳۲۶).

دلیلی دیگری بر سخاوت حضرت علی اکبر(ع) هـمان بـس که توسط معاویه زمانی که به یـاران خـویش گـفت: «چـه کـسی در ایـن زمان بر مسند خلافت شایسته تر است؟» یاران متملق به او گفتند: شما؛ اما او گفت: «نه، بلکه سزاوارترین مردم برای این مقام، علی بن الحسین بن علی است که جـدش رسول خداست و شجاعت بنی هاشم و بخشش بنی امیه و جمال بنی ثقیف در وجود اوست». یحیی بن حسن علوی می گوید: طالبیون گفته اند: مادر آن علی بن الحسینی که شهید شده، ام ولد بود؛ و آن که مادرش لیلا بود، جـد آنـان بوده است که در زمان خلافت عثمان متولد شد (مجلسی، ۱۳۶۴: ۶۸). ازاین رو ابن ادریس در کتاب سرائر، درباره سخاوت و بخشندگی حضرت علی اکبر(ع) اشعاری را چنین نقل می کند:

لم تر عین نظرت مثله

من مـحتف یـمشی و لا ناعل

یغلی نیّ ء اللحم حتی إذا

انضج لم یغل علی الآکل

کان إذا شبت له ناره

یوقدها بالشرف القابل

کیما یراها بائس مرمل

أو فرد حیّ لیس بـالآهل

اعـنی ابن لیلی ذا السدا و النّدا

أعـنی ابـن بنت الحسب الفاضل

لا یؤثر الدنیا علی دینه

و لا یبیع الحقّ بالباطل[ii]

(ابن ادریس، ۱۴۱۰: ۱/۶۵۵ )

حضرت علی اکبر(ع) آن چنان دارای سخاوت و بخشندگی بود که حتی معاویه - که دشمن اهـل بیت(ع) بـه شمار می رفت - بدین مـوضوع اشـاره کرد؛ هر چند وی بخشندگی را به قبیله خود نسبت داد، اما وصف شدن فردی به فضیلت اخلاقی آن هم توسط دشمن خویش، امری کم نظیر است.

۲-۶. دلاوری و شجاعت
دلاوری و شجاعت، از جمله شاکله های اخلاقی است و از بنیادی ترین پایـه های کـامیابی به شمار می آید. به راستی که باید گفت شجاعت، تنها به معنای حذف و کشتن دشمن در میدان نبرد نیست؛ بلکه در دیگر میدان ها نیز نقشی بنیادین و تعیین کننده دارد. حضرت علی اکبر(ع) نمونه هویدای شجاعت اسـت. ایـشان این دلاوری و شـجاعت را از جد بزرگوارش حضرت علی(ع) به ارث برده است. شجاعت وصف ناپذیر حضرت علی اکبر(ع) در کربلا را چنین نقل کرده اند:

>فلم یـزل یقاتل حتی ضج الناس من کثرة من قتل منهم و روی أنه قـتل عـلی عـطشه مائة و عشرین رجلا ثم رجع إلی أبیه و قد أصابته جراحات کثیرة؛ (بحرانی، ۱۴۰۷: ۲۸۶؛ حسینی موسوی، ۱۴۱۸: ۲/۳۱۱؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۵ /۴۳؛ بحرانی اصفهانی، ۱۴۱۳: ۱۷/۲۸۶)

بـه قدری از آن لشـکر کُشت که از کثرت کشته به فریاد آمدند و روایت شده علی اکبر با آن که تـشنه بـود، ۱۲۰ نـفر را کشت، آن گاه نزد پدر بازگشت، درحالی که جراحات زیادی برداشته بود.

این ستایش از شجاعت حضرت علی اکبر(ع) نـشان می دهد که او تنها برای کشتن میدان نیامده بود؛ چرا کـه اگـر چنین بود، پس از کشتن شماری از افراد دشمن، میدان را ترک می کرد، اما چنین نکرد؛ چرا که انگیزه اش از بین بردن دشمن برای خرسندی خدا بود؛ زیرا آدمی یا برای رسیدن به مطامع و لذت ایـن جـهان می جنگد، یا برای خرسندی آن جهان؛ و ایشان جلوۀ هویدای نبرد با دشمن تنها برای جلب رضای الهی بود. از این رو شجاعت ایشان، یک فضیلت اخلاقی به شمار می رود.

۲-۷. بردباری و خستگی ناپذیری
در زنـدگانی آدمـی مراحلی وجود دارد که دیگر توان ایستادگی در برابر مشکلات و سختی ها نیست و انسان خسته و فرتوت و از همه جا و همه کس نا امید می شود. اما کسی پیروز است و به سرمنزل مقصود می رسد که این خـستگی ها او را از پای درنـیاورد.

حـضرت علی اکبر(ع) نمونه هویدای صبوری و خـستگی ناپذیری اسـت. ایـشان در میدان جنگ حق علیه باطل، با وجود تشنگی فراوان، با عده زیادی از دشمنان جنگید و آنان را به هلاکت رساند و در حالی بسیار زخـم بـرداشته بـود، نزد پدر آمد و عرض کرد:

>یا أبَهْ! ألْعَطَشُ قـَدْ قـَتَلَنی، وَ ثِقْلُ الْحَدیدِ أَجْهَدَنی، فَهَلْ إِلی شَرْبَةٍ مِنْ ماءٍ سَبِیلٌ أَتَقَوّی بِها عَلَی الْأَعْداءِ؛ (حسینی موسوی، ۱۴۱۸: ۲/۳۱۱؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۵ /۴۳ )

پدر جان! تشنگی مرا از پای درآورد و سـنگینی سـلاح نـاتوانم ساخت. آیا جرعه آبی هست که بتوانم بنوشم و به جـنگ ادامه دهم؟!

در این زمان امام حسین(ع) به ایشان فرمود:

>یا بُنَی یَعِزُّ عَلی محمد وَ عَلی عَلِی وَ عَلی أَبیکَ، أَنْ تـَدْعُوهُمْ فـَلا یُجیبُونَکَ، وَ تَسْتَغیثَ بِهِمْ فَلا یُغیثُونَکَ، یا بُنَی هاتِ لِسانَکَ؛ (بحرانی، ۱۴۰۷: ۲۸۶؛ مـجلسی، ۱۴۰۳: ۴۵/۴۳؛ یـعقوب، ۱۴۱۸: ۳۲۸)

پسر جان! چقدر بر حضرت محمد و علی و پدرت، ناگوار است که آنان را بخوانی، ولی پاسخی به تو نـدهند و از آنـان یـاری بطلبی، ولی یاری ات نکنند. ای فرزندم! زبان خود را نزدیک آر!

آن گاه امام حسین(ع) زبان خـویش را در دهـان فـرزند عزیزش گرفت و مکید و انگشتر خود را به حضرت علی اکبر(ع) داد و فرمود:

خُذْ هذَا الْخاتَمَ فی فـیکَ وَ ارْجـِعْ إِلی قـِتالِ عَدُوِّکَ، فَإِنّی أَرْجُو أَنَّکَ لا تُمْسی حَتّی یَسْقِیَکَ جَدُّکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفی شَرْبَةً لا تَظْمَأُ بَعْدَها أَبـَداً؛ (بـحرانی، ۱۴۰۷: ۲۸۶؛ عسکری، ۱۴۱۰: ۳/۱۲۳؛ لجنة الحدیث، ۱۴۱۶: ۵۵۵؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۵ /۴۳؛ یعقوب، ۱۴۱۸: ۳۲۹)

این انگشتر را در دهانت بگذار و به نبرد با دشـمن بـازگرد. امـیدوارم که هنوز به شب نرسیده، جدت رسول خدا با جامی سرشار از شربت بهشتی تـو را سـیراب سازد، به گونه ای که پس از آن هرگز تشنه نگردی!

پس از این ماجرا، حضرت علی اکبر(ع) به مـیدان نـبرد رفـت و پس از مدتی در آخرین دقایق عمر خویش چنین فریاد برآورد:

یا أَبَتاهُ السَّلامُ عَلَیْکَ، هذا جَدِّی رَسـُولُ اللَّهِ قَدْ سَقانِی بِکَأْسِهِ الْأَوْفی وَیُقْرِئُکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ: عَجِّلْ الْقُدُومَ إِلَیْنا فَإِنَّ لَکَ کـَأساً مـَذْخُورَةً؛ (سماوی، ۱۴۱۹: ۵۲؛ لجنة الحدیث، ۱۴۱۶: ۵۵۵؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۵ /۴۴)

سلام بر تو ای پدر! این جدم رسول خداست که مرا سیراب کـرد و بـر تـو سلام می رساند و می گوید: در آمدنت به نزد ما شتاب کن که برای تـو جـامی از شراب بهشتی ذخیره نموده ام.

تشنگی برای انسانی که یک جا بدون هیچ فعالیتی نشسته، ملال آور اسـت. حـال اگر در میدان باشد و بجنگد، ملالتی دوچندان دارد؛ اما حضرت علی اکبر(ع) این خستگی را بـه جـان خرید و با بردباری در میدان ایستاد و آن جا کـه دیـگر احـساس ناتوانی کرد، نزد امام حسین(ع) رفت و عـرض کـرد: «تشنگی مرا از پای درآورد و سنگینی سلاح ناتوانم ساخت...». امام حسین(ع) در پاسخ به فرزند خویش فـهماند کـه باید بردباری کند و خستگی را از پای دربـیاورد. بـه همین سـبب، زبـان خـویش را دردهان فرزندش نهاد و انگشتر خویش را بـه او داد و فـرمود: «این انگشتر را در دهان خویش بگذار و به میدان برو». یعنی صبر کن تـا شـهید شوی و آن زمان جدت تو را سیراب کـند. حضرت علی اکبر(ع) نیز صـبوری کـرد و تا آخرین نفس جنگید و سرانجام بـه شـهادت رسید. از این رو می توان گفت یکی از نمادهای بردباری و خستگی ناپذیری، حضرت علی اکبر(ع) بود.

۳. نتیجه گیری
پژوهـش حـاضر پس از بررسی مستندات تاریخی و روایی، بـه ایـن نـتایج دست یافته اسـت:

۱. حـضور شجاعانه و قدرتمندانه حضرت علی اکبر(ع) بـا داشتن هدفی الهی و دارا بودن فضایل اخلاقی بسیار شگرف، ایشان را به عنوان یک الگوی جاودان مـبدل سـاخته است.

۲. حضرت علی اکبر(ع) شبیه ترین فرد در اخـلاق رسول خدا(ص) بـود؛ بـه طوری که هـر کس شیفته دیدار رسول خدا(ص) می شد، به چهرۀ حضرت علی اکبر(ع) نگاه می کرد؛ زیرا ایشان آینۀ تمام نمای سیرت اخلاقی رسول خدا(ص) بود.

۳. دلاوری و شجاعت نیز یکی از شاکله های اخـلاقی اسـت کـه از بـنیادی ترین پایـه های کامیابی به شـمار مـی آید. به راستی باید گفت شجاعت تنها به معنای حذف و کشتن دشمن در میدان نبرد نیست؛ بلکه در میدان های دیـگر نـیز نـقشی بنیادین و تعیین کننده دارد. حضرت علی اکبر(ع) نمونه هویدای شـجاعت بـه شـمار مـی آید؛ گـویی ایـشان این دلاوری و شجاعت را از جد بزرگوارش حضرت علی( به ارث برده است.

۴. عزت نفس، آن فضیلت اخلاقی است که انسان را از عقب نشینی در رسیدن به هدفی والا بازمی دارد؛ چرا که انسان بابصیرت هرگز عزت نفس و اهداف والای خـویش را رها نمی کند، بلکه با شجاعت بسیار در این مسیر و برای رسیدن به آنها گام برمی دارد. حضرت علی اکبر(ع) بر اساس روایت ذکر شده با آن که با لشکر انبوه دشمن روبه رو بود، امـا آنـی عزت نفسش را دست نداد و در میدان ایستاد و جنگید و با این کار خویش، جلوه ای از اخلاق محمدی را به منصه ظهور رساند.

۵. سؤال حضرت علی اکبر(ع) دربارۀ برحق بودن جهادشان از پدر بزرگوارش، گواه بر بـصیرت دیـنی آن حضرت (ع) است.

۶. از جمله فضایل اخلاقی حضرت علی اکبر( که حتی دشمنان آن جناب بدان اعتراف کرده اند، فضیلت سخاوت و بخشندگی ایشان بود که معاویه در سـخنانی بـدان اعتراف کرده و یکی از دلایل شـایستگی حـضرت علی اکبر(ع) برمسند خلافت را همین موضوع دانسته است.

منابع

- ابن ادریس، محمد بن احمد (۱۴۱۰ ق )، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، تحقیق و تصحیح: حسن بن احمد المـوسوی و ابـو الحسن بن مسیح، قـم، دفـتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم.

- ابن عساکر، علی بن حسن (۱۴۱۴ق)، ترجمة الامام الحسین(ع)، تحقیق: محمدباقر المحمودی، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، چاپ سوم.

- ابی نصر، سـهل بـن عبدالله بخاری (۱۴۱۳ق)، سر السلسلة العلویة، تحقیق، تقدیم و تعلیق: سید محمدصادق بحر العلوم، قم، انتشارات شریف الرضی.

- بحرانی، عبدالله (۱۴۰۷ق)، العوالم الامام الحسین(ع)، تحقیق: مدرسة الامام مهدی(، قم، مدرسة الامام مهدی(ع).

- بـحرانی اصـفهانی، عبدالله بـن نورالله (۱۴۱۳ق)، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال الامام علی بن أبی طالب(ع)، تحقیق و تصحیح: محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، قـم، موسسة الامام المهدی(ع)، چاپ دوم.

- بستانی، فواد افرام (۱۳۷۵ ش )، فرهنگ ابجدی، تـهران، اسـلامی، چـاپ دوم.

- حسینی موسوی، محمد بن ابی طالب. (۱۴۱۸ق )، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس (مقتل الحسین(ع))، تحقیق و تصحیح: کریم فـارس حـسون، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة.

- حلی، جعفر بن محمد بن نما (۱۴۰۶ق)، مثیر الأحزان، تـحقیق و تـصحیح: مـدرسه امام مهدی(، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ سوم.

- سماوی، محمد (۱۴۱۹ق)، أبصار العین فی أنصار الحسین(ع)، تحقیق: محمدجعفر الطبسی، قم، مطبعة حرس الثورة الإسلامیة.

- صدوق، محمد بن علی (۱۳۷۶ ش)، الأمـالی، تهران، کتابچی، چاپ شـشم.

- عـسکری، مرتضی (۱۴۱۰ق)، معالم المدرستین، بیروت، موسسة النعمان للطباعة و النشر و التوزیع.

- قرشی، سید علی اکبر (۱۳۷۱ ش )، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم.

- قمی، عباس (۱۴۱۴ق)، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، قم، اسوه.

- لجنة الحـدیث فی معهد باقرالعلوم( (۱۴۱۶ ق)، موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، قم، دار المعروف للطباعة و النشر.

- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (۱۴۰۳ق )، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، تحقیق و تصحیح: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چـاپ دوم.

- ------------------------------------- (۱۳۶۴شـ )، زندگانی حضرت امام حسین(ع) (ترجمه جلد ۴۵ بحار الأنوار )، ترجمه: محمدجواد نجفی، تهران، اسلامیه، چاپ سوم.

- یعقوب، احمد حسین (۱۴۱۸ق)، کربلا الثورة و المأساة، بیروت، الغدیر للطباعة و النشر و التوزیع.

پی نوشت ها

[i] منم‌ على، پسـر حـسین، فرزند على‌. به‌ خانه خدا‌ سوگند‌! ما‌ به رسول خدا از هر کسی‌ سزاوارتریم‌. به خدا سـوگند! پسـر زیـاد را نمى‏رسد كه درباره ما حكم كند‌. آن‌قدر‌ با نیزه بر شما بزنم تـا‌ كج شـود. در حـمایت‌ از‌ پدرم، با شمشیر بر شما‌ ضربت‌ فرود آورم؛ ضربتى چون ضربت جوان هاشمى علوى!

[ii] همانا هیچ چشمی در جهان مثل او را ندیده‌ است‌. بر‌ اطـعام مساکین و اکرام مهمان چـندان حـریص است که پیوسته انواع گوشت و غذا را با هر‌ قیمتى‌ گزاف و بهایی گران بخرد، به‌آسانی در اختیار مهمان می‌گذارد؛ و همواره به عادت‌ همیشگی‌ مهمان‌نواز‌ است، به طوری که مردم نیازمند از هر طرف بـه سویش می‌آیند و برگرد سفره‌اش می‌نشینند‌. آن‌ فرد‌ مدح شدۀ بزرگوار، فرزند لیلاست که هیچ‌گاه دین را رها نمی‌کند که‌ به‌جای‌ آن دنیا را برگزیند و حق را با باطل نفروشد


دیدگاهی ثبت نشده است، جهت ثبت دیدگاه خود وارد شوید یا ثبت نام کنید

: قرار جمعه ها

by: Doakhan.ir