رحلت امام عصرعاشورازینب کبری سلام الله علیها تسلیت باد
● سه شنبه 20 اسفند 1398 ● 4 بازدید ● نویسنده: لاحق دیدگاهها چاپ
در خصوص تاريخ درگذشت حضرت زينب (س) اختلاف نظر است . برخي تاريخ وفات وي را سال 63 هجري قمري دانستهاند و بعضي ديگر 65 هجري قمري . ولي مشهور آن است كه وي در سال 62 هجري قمري درگذشته است بر اين اساس حضرت بعد از حادثه عاشورا تنها يك سال و اندي زنده بود.
در حادثه کربلا يکي از چهره هاي خيلي مهم و تعيين کننده که بار سنگين پيام رساني امام حسين (ع) را بر عهده گرفت و به خوبي هم انجام داد شخصيت و زني است به نام زينب(س) . اين بانوي بزگوار که خواهر امام حسين(ع) و دختر امام علي(ع)است در حادثه کربلا اگر به طور اجمال به زندگي ايشان نگاه کنيم در حادثه کربلا ايشان 54 يا 55 سال داشتند زيرا که ايشان در پنجم ماه جمادي الاول در مدينه متولد شد و در همان زمان او را نزد پدر بزرگوارش اميرمومنان آوردند که نامگذاري کند ولي امام علي فرمود: من در اين کار از جدش رسول خدا سبقت نمي گيرم و پيغمبر اکرم (ص)در آنوقت در سفر بودند پس صبر کردند تا رسول خدا از سفر بازگشته و آن کودک را زينب نام نهادند و بنابرروايتي پيامبر بزرگ اسلام فرمود که من به خدواند سبقت نمي گيرم درنامگذاري اين کودک دراين زمان بود که جبرئيل به حضور رسول خدا رسيدند و نام زينب را از سوي خدا براي او آوردند.کنيه حضرت زينب ام کلثوم است و پدرش همان گونه که گفتم حضرت علي (ع) و مادرش فاطمه(س) دختر پيامبر بزرگوار اسلام ، جد مادري حضرت زينب (س) رسول خدا بودند و همين گونه از سوي ديگر خديجه دختر خوليه اولين زن مومن و نزديکترين و عزيزترين زن پيامبر جده مادري زينب بود، جد پدري زينب(س)ابوطالب فرزند عبدالمطلب عموي پيامبر اکرم و همينگونه فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبدالمناف نخستين زن هاشمي که مرد هاشمي را همسر شد ، جده مادري حضرت زينب (س) بودند. به اين ترتيب حضرت زينب (س) از خانواده بزرگ محمدي ،علوي و هاشمي است .لقب هايي براي حضرت زينب(س) وجود دارد که به سه لقب اشاره مي کنم .يکي زينب الکبراء اين لقب براي مشخص شدن وي از ديگر خواهرانش است که از ديگر زنان اميرمومنان به دنيا آمده بودند و زينب نام داشتند يعني چند دختر امام علي (ع) زينب نام داشتند براي اينکه اينها از هم مشخص شوند حضرت زينبي که مشخصات آن ذکر شد او را به نام زينب الکبراء ياد مي کردند.لقب ديگر مادر بزرگوار ايشان حضرت زهرا(س) نيز صديقه بود حضرت زينب (س) را صديقه صغرا گفته اند و همين گونه لقب ديگر ايشان عقيله بني هاشم يا عقيله طالبين که منظور جد پدري ايشان است عقيله به معناي بانوي است که در قوم خود از کرامت ويژه اي برخوردار باشد در خانه اش عزت و محبت فوق العاده داشته باشد و لقبهاي ديگري نيز براي او ذکر شده مثل: موئقه،عارفه ، عالمه غير معلمه، عابده آل علي، فاضله و کامله.
حضرت زينب (س) زير تربيت و آموزش مادر تا چهار سالگي و پس از آن زيرآموزش پدر بزرگوار و برادران ايشان امام حسن مجتبي و امام حسين(ع) رشد نمود و زمانيکه به سن ازدواج رسيد او را به ازدواج پسرعمويش عبدالله بن جعفر بن ابي طالب که ما بيشتر او را به نام جعفر طيار مي شناسيم که يکي از سرداران بزرگ اسلام بود و نتيجه اين ازدواج چهار پسر به نامهاي علي ، محمد، عون ،اکبر و دختري بنام ام کلثوم بود زينب (س) در مدينه مي زيست و تا وقتي که حادثه کربلا يعني تا سال 60 هجري 27 رجب در مدينه زندگي مي کرد و در آن زمان با کاروان امام حسين(ع) راهي عراق شد و مسايلي که در آن حادثه پيش آمد و من پس از يکي دو مطلب به آن مي پردازم و پيش از آن لازم است که قدري به شخصيت زينب (س) اشاره شود.حضرت زينب (س) داراي نبوغ و استعداد فوق العاده ويژه اي بوده است طوريکه گاه اميرمومنان علي (ع) درسهاي را مي خواست به او بياموزد ولي در عين درگفتن متوجه مي شد که دختر او پيشاپيش مطلب را فهميده است و آگاهي دارد اين نشان مي داد که دختر بزرگوار علي (ع) از استعداد ويژه اي برخوردار است به همين دليل ممکن دلايل ديگري چون زهد و حرمت او نزد پدر و مادر سبب شده بود که حضرت امام حسن و امام حسين(ع) براي خواهر گراميشان حضرت زينب (س) احترام فوق العاده و ويژه اي قائل شوند.
يکي از مورخان بنام بهرامي در کتاب عوام العلوم مي نويسد: که هر گاه حضرت زينب (س) به امام حسين (ع) وارد مي شد به آنها احترام خواهر تمام قد مي ايستادند وزينب را در جاي خود مي نشاندند، حتي گفته شده است که در وقت قرآن خواندن هم اگر امام حسين(ع) مشغول قرآن خواندن بود اگر زينب (س) وارد مي شد از جا بر مي خواست و زينب را در جاي خود مي نشانيد.حضرت زينب کبرا (س) در طول سالهاي زندگي خود به حوادث خيلي تلخي روبرو شد و از همين سبب او را ام المصائب يعني مادر مصيبتها هم مي نامند، گرفتاريها و حوادث تلخ زندگي حضرت زينب (س) را بخواهيم به شکل فهرست گونه مرور کنيم برخي از حوادث عبارتند از رحلت جد بزرگوارش پيامبر اسلام (ص) در سال دهم هجرت از دست دادن مادر زهراي
یازهراسلام الله علیها: مرضيه (س) در سال دهم هجرت و با فاصله اندکي از رحلت پيامبر بزرگ اسلام فتنه هاي جنگ هاي جمل ، صفين و نهروان در سالهاي 35 تا 40 هجرت که به پدرش حضرت علي (ع) روا رفت و زينب شاهد اين جنگها و کشتارها بود و شهادت پدر بزرگوارش اميرمومنان علي (ع) در سال چهلم هجرت و مشاهده فرق شکافتة پدرش در اين حادثه و مورد ديگر جسارتهاي معاويه و پيروانش به امام حسن (ع) و لعن علني خطيبان درباره پدرش اميرمومنان و به برادرش امام حسين(ع) و همچنين مشاهده شهادت امام حسن(ع) و جريان دفن آن حضرت در بقيع در سال پنجم هجرت در حاليکه مي ديد بدن امام حسن(ع) را دشمنان سنگباران کرده اند و مانع شده اند که او را در کنار جد بزرگوارش در داخل حرم نبوي دفن و خاکسپاري کنند و همين گونه در مرحله آخر جدايي از همسر و هجرت با امام حسين (ع) از مکه به سوي عراق در سال 60 هجري و در اين سال است که فصل جديدي از زندگي زينب (س) گشوده مي شود که همه رنج است يعني از سال 60 هجري سنگينترين مصيبتهاي که نسبت به گرفتاري هاي گذشته خيلي بزرگ به شمار مي آمدند در حادثه کربلا زينب(س) مسئوليت و رسالتهاي زيادي را به دوش داشت و انجام داد که اگر کسي غير از زينب (س) بود چنين رسالت و مسئوليتي را نمي توانست به فرجام برساند اين زينب بود که مي توانست بار سنگيني را بر دوشت بگيرد زينبي که پيشاپيش جزء چهره هاي علمي و آماده براي پذيرش چنين مسئوليت بزرگي بود که اگر غير اين بود نمي توانست اين رسالت را به عهده بگيرد به هر صورت حضرت زينب (س) در حادثه کربلا چند رسالت را بر عهده داشت يکي پرستاري و ديگري سرپرستي کودکان و حرم بر جا مانده از امام حسين(ع) و ديگر رساندن پيام عاشورا و هدف و رسالت نهضت عاشورا به جهان ،توجه داريم که در آن وقت وسيله اي که خبر کربلا را به دنيا برساند و حقايق نهضت عاشورا را بيان کند وجود نداشت برنامه طوري تهيه شده بود که در بياناني که در آن روز تقريباً بيابان بود ومنطقه کربلا مسکوني بشمار نمي آمد.يزيد و عمر سعد چنان برنامه ريزي کرده بودند که اين حادثه بايد دور از چشم مردم در منطقه خلوتي اتفاق بيافتد تا مسلمانان شاهد جناياتي که بر اهل بيت روا مي رفت نباشند و قصاوتها را از نزديک مشاهده نکنند و مظلوميت حادثه کربلا و سخنان امام حسين(ع) را به دنيا و جهان امروز و آيندگان نقل نکنند همه اين مسائل سبب شد که اين بار سنگين را زينب (س) بر دوش بگيرد و خبر درست واقعه کربلا را به گوش جهانيان برساند و ما اگر تصور کنيم که پس از انکه حادثه عاشورا اتفاق افتاد و در روز دهم محرم سال 61 هجري تمامي مردان به علاوه خود اباعبدالله الحسين (ع) از دم شمشير گذرانده شد و حرم اهل بيت و امام حسين به اسارت گرفته شد و به بدنهاي پاک و مطهر شهيدان کربلا اسب تاخته شد و اهل بيت وقتي به اسارت گرفته شدند هم با طناب دست بسته بر شتران بدون محمل سوار شدند و به سوي کوفه و شام به عنوان اسيراني که از دين خارج شده اند و اسيران کفار حرکت داده شدند و به توجه به حالت روحي که يک بانو پس از ديدن اين ماجرا ها و تلخ کاميها چه حالتي بايد داشته باشد زني اسير و زن مصيبت ديده که دو فرزندش در کربلا شهيد شده اند شش تن از برادرانش شهيد شده اند و بهترين فرزندان آل علي (ع) ، آل جعفر ، آل عقيل و آن هاشم در اين ماجرا سربريده شدند و بدنهاي آنها لگدمال سم اسبان شدند و همين گونه کودکان يتيم و زنان بي سرپرستي که در اطراف زينب (س) ضجه و ناله دارند همه آنها تصوير هولناکي است که بر روح و روان حضرت زينب (س) فشار مي آورد و او را شنکنجه مي دهد و شديداً تحت فشار قرار دارد .
از سوي ديگر حضرت زينب (س) به همين وضعيت و حالت شکننده روحي بايد سخن و پيام نهضت برادرش حسين را و حقايق ناگفته کربلا را بايد به گوش مردم برساند .از اينروست وقتي که کاروان اسيران زير محاظفت و مراقبت شديد سربازان و نيروهاي مسلح يزيدي وارد کوفه مي شوند و شهر را مي بينند که زنان و مردان و کودکان کوفه در دو طرف مسير صف کشيده اند و نظاره گرند که چگونه وارد مي شوند و برخي هم که از حقيقت ماجرا آگاه بودند ناراحت و بغض زده و گروهي هم از شدت تاثر اشک مي ريختند در اين وقت زينب کبرا (س) با همان حالت روحي ومشکلات رواني که به او فشار مي آورد رو به مردم کرد و از آنها خواست که سکوت کنند و شجاعت بي نظير و علي وار به سخنراني آغاز کرد آنهم از پشت اشتر و با همان حالتي که سرهاي شهداء پيشاپيش در حرکت بودند کودکان هم دنبال آن و همچنين حضرت زينب (س) با دستان بسته ، چشمان گريان ومصيبت زده يک زن سخنراني آغاز کرد و رو به مردم کوفه کرد و صدا زد:
آي مردم کوفه ، آي اهل نيزنگ و فريب گريه مي کنيد،اي کاش هيچ گاه اشک چشمانتان تمام نمي شد و هرگز ناله هايتان خاموش نشود همانا مثل شما مثل زني است که رشته خود را پس از خوب بافتن پاره کند شما سوگندهاي خود را دستاويز فساد در ميان خود قرار داديد حال آگاه باشيد چه بد است آن بار گناه
یازهراسلام الله علیها: ي که به دوش گرفته ايد ،آري به خدا قسم بسيار گريه کنيد و اندک بخنديد زيرا هم آغوش ننگ و عار شديد ننگي که هيچ گاه لکه آن از دامن خود نتوانيد بشوئيد و چگونه مي توانيد اين ننگ را بشوئيد که نواده خاتم پيغمبران و معدن رسالت را کشتيد ،در حاليکه او مرجع رفع اختلافاهايتان و راهنماي زندگي شما بود و سرور جوانان اهل بهشت ،گناه بس بزرگ و کار شومي مرتکب شديد آيا تعجب مي کنيد اگر آسمان خون ببارد، اگاه باشيد چه بد و زشت بود انکه نفس تان به شما فرمان داد و هم خدا را به شما خشمگين کرد و هم در عذاب جاودانه خواهيد بود آيا مي دانيد کدام جگري را شکافتيد چه خوني را ريختيد و کدام پرده نشيناني را از پرده بيرون کشيديد کار خيلي زشت و منکر مرتکب شديد که نزديک است آسمانها از هول آن فرو ريزد و زمين بشکافد و کوهها از هم متلاشي گردد ،خطبه طولاني است و من بخشي از آنرا گفتم پس از پايان خطبه راوي که در آن صحنه حضور داشت مي گويد: ديدم زنها و مردان کوفه به ضجه و ناله در آمدند و از کردار زشت ابن زياد پشيمان اند ولي کاري از دست شان بر نمي آيد .
حضرت زينب (س) اين سخنراني را در کوفه ايراد کرد ولي اين سخنان آخر او نبود نه فقط با مردم کوفه سخن گفت و آنها را به کار زشت شان آگاه کرد بلکه وقتي اسيران را بردند و در دارالعماره ابن زياد در يک صف مثل اسيران مشرکان آنها را صف کردنند و روبروي ابن زياد قرار دادند ، ابن زياد که سرمست پيروزي بود با تکبر و خودخواهي پرسيد: که اين زن کيست؟ ، به او جواب دادند که اين زينب دختر علي (ع) است و شروع کرد به توهين و تحقير حضرت زينب (س) ولي حضرت زينب (س) اين حمله را درجواب ابن زياد به زبان آورد که نشان مي دهد بانو چه قدر از شجاعت بالا برخوردار بوده است که در برابر مرد جلاد و خونريزي که اکنون در اقتدار و به کرسي قدرت نشسته است و او به عنوان اسير در مقابل وي قرار دارد اين جمله را زينب به ابن زياد فرمودند:
الحمدالله الذي اکرمنا بنبي و طهرنا من الرجس تطهيرا انما يفتضحل فاسق و يکذب الفاجر و هو غيرنا......
يعني حمد و سپاس خداي را که ما را به وسيله پيامبرش گرامي داشت و از هر رزق پليدي و آلودگي پاک و مبرا ساخت و همانا مشخص تبهکار رسوا مي شود و بدکار دروغ مي گويد و او غير از ماست ، مادرت به عزايت بنشيند اي فرزند مرجانه . عبيداله ابن زياد در حاليکه از خشم رگهاي گردنش پر از خون شده بود با مسخره گفت: چگونه ديدي کار خدا را درباره برادرت و خاندانت و بي بي زينب (س) با همان بي اعتنايي فرمود: هر چه ديدم از خدا زيبايي و خير بوده است آنها گروهي بودند که خداوند کشته شدن را بر آنها نوشته بود و از اينرو به قتلگاه شتافتند و زود است که خداوند تو و آنها را در يکجا جمع کند و در پيشگاه او محاکمه شويد تا معلوم حق با کيست اي پسر مرجانه . حضرت زينب (س) پس از آنکه به حضور يزيد خليفه ستمگر و طاغوت آن وقت رسيد باز هم در مجلس يزيد با سخنان بر حق خود چنان يزيد را رسوا کرد و وي را به گريه واداشت که توان پاسخگويي از يزيد سلب شد.
حضرت زينب (س) درمجلس شام که همه ارکان و بزرگان خلافت نامشروع يزيد جمع بودند و خود يزيد سرمست شراب خوري و پيروزي دروغين رقيبش امام حسين (ع) نشسته بود.حضرت زينب (س) خطاب به يزيد فرمود: افسوس که ناچار از گفتگو با تو هستم و گرنه من ترا کوچکتر و حقيرتر از آن مي دانم که با تو سخن بگويم قسم به خداست که جز او خداترسي ندارم و جز به او نزد کسي شکايت نمي برم هر مکر و خدعه اي که داري بکارگير و هر تلاشي در اين بکن و هر چه مي تواني با ما دشمني نما ولي بدان به خدا سوگند نمي تواني ياد ما را محو کني و ذکر اهل بيت را از بين ببري آنگاه سخناني بين حضرت زينب (س) و يزيد رد و بدل مي شود و همه حاضرين از اين شجاعت و فصاحت تعجب مي کنند و انگاه حضرت زينب (س) خطبه خيلي مهم خود را شروع مي کند که بخشي از آن چنين است: اي يزيد آيا پنداشتي که چون بر ما سخت گرفتي و اطراف زمين و افاق آسمان را بر ما تنگ نمودي و ما را مثل اسيران به اين طرف و آنطرف کشاندي اکنون ما درنزد خدا خوار گشته ايم و تو را نزد او قرب و منزلتي است ؟خير ، بدان که اگر خد به تو مهلتي داده است براي اين است که مي فرمايد: کافران هرگز مي پندارند که اگر به آنها مهلتي داديم به سود آنان است ولي ما به آنها مهلت مي دهيم تا بيشتر گناه کنند و از پس عذاب خوارکننده براي آنها
حضرت زينب(س) با استدلال با اين آيه مبارکه مي خواهد کفر يزيد را آشکار کند و نشان دهد که اين فرصتي که براي تو بدست آمده است آزمون و فرصتي است که خداوند در اين آيه مبارکه مي فرمايد : که ما آنها را مهلت مي دهيم تا گناه و کردار زشت بر پرونده آنان افزوده شود . يزيد از اين سخنان که چون نيزه اي بر قلبش وارد شده بود از وحشت و تاثر بر خود لرزيد و توانايي پاسخ گفتن نداشت و ناچار روي از حضرت زينب (س) بگردانيد و پس از چندي که حضرت سجاد(ع) نيز سخناني به او ف
یازهراسلام الله علیها: رمود شروع کرد به ناسزا و لعنت به ابن مرجانه و ابن زياد چون او سبب شده است تا اهل بيت را به اسارت بگيرند و حادثه کربلا را ايجاد کنند، و تاثير عملکرد درست حضرت زينب (س) را در رساندن پيام عاشورا به همين زودي آثارش را ديديد و مشاهده کرديد که پس از پايان خطبه يزيد فوراً پشيمان مي شود و تقصير حادثه کربلا را به گردن والي کوفه ابن زياد مي اندازد و دامن خود را مي خواهد از اين لکه ننگين تاريخي بشويد و اما تاريخ در پرتو حقيقت طلبي و آگاهي بخشي حضرت زينب (س) و همچنين در پرتو حقيقت طلبي شهيدان کربلا و خون امام حسين (ع) براي هميشه لعن و نفرين خويش را بر يزيد و دستگاه غاصبانه يزيد مي فرستد و از سوي ديگر بر حسين ، ياران و خواهر وي حضرت زينب (س) پيام رسان نهضت عاشورا درود مي فرستد به اين ترتيب بود که حضرت زينب (س) رسالت سنگين پيام رساني نهضت عاشورا را به نيکوترين وجه به پايان رسانيد و نخستين لرزه هايي که به اندام دستگاه يزيدي افتاد بر اثر خطبه ها و بيانات آتشين و حق مردانه حضرت زينب (س) بود . درود خدا بر شهيدان کربلا و حضرت زينب کبرا (س) رسالت مدار و مبلغ و پيام رسان نهضت حسيني .
نقش حضرت زینب ( س) در اسلام
مراحل زندگی حضرت زینب(س) را می توان به پنج دوره تقسیم کرد: اول:دوران حیات پیامبر(ص) که حضرت زینب ( س) با دیدن خوابی وحشتناک و تعبیر آن از سوی پیامبر به مصیبت های آینده آگاه شدند و اولین مصیبتی که حضرت زینب ( س) در عالم واقعیت درک کرد رحلت پیامبر(ص)بود. دوم:دوران حیات مادر ( س) که مصادف با وقایعی تلخ و حضرت زینب ( س) شاهد عینی این مصیبت ها بودند از جمله هجوم به خانه پیغمبر و غصب حق حضرت علی ( ع) و ... و بعد از آن دومین مصیبت تلخ یعنی شهادت مادر گرامیشان به وقوع پیوست. سوم:دوران پر تلاطم خلافت حضرت علی ( ع) ، حضرت زینب ( س) با عبدالله ازدواج کرده و ثمره این ازدواج 4 فرزند بوده ، دوران خلافت پدر با جنگ های مختلفی میان مسلمانان همراه بود و حضرت زینب(س) این شعله های جنگ و مصائب ناشی از آن را مشاهده می کردند و به تفکرات سیاسی و اجتماعی خود می افزودند.حضرت علی ( ع) بعد از پنج سال خلافت به شهادت رسیدند و داغی دیگر بر قلب حضرت زینب ( س) در صفحه روزگار نوشته شد. چهارم:دوران امامت امام حسن ( ع) ، حضرت زینب ( س) بعد از به خلافت برادرش امام حسن ( ع) شاهد جنگ مردم کوفه با اهل شام و سستی سپاه در جنگ و تنهایی برادر در جنگ ، صلح برادر با معاویه و ... بود.امام حسن ( ع) بعد از صلح با معاویه همراه با برادران و خواهران از کوفه خارج شد و به مدینه بازگشت.حضرت زینب ( س) دوباره مصیبتی دیگر با شهادت برادرش امام حسن ( ع) را تجربه کرد ، و این مصیبت را با صبر و بردباری تحمل کردند. پنجم:دوران امامت امام حسین ( ع) و بیعت نکردن با یزید ، حضرت زینب ( س) به خاطر علاقه ای که به برادرش امام حسین ( ع) داشتند همراه ایشان به کوفه حرکت کردند و حضرت زینب ( س) در این سفر شاهد نگرانی هایی از جمله هوای گرم و تشنگی بود و خون دل می خورد. در شب عاشورا امام حسین ( ع) اشعاری را می خواند که حضرت زینب ( س) با شنیدن این اشعار به شدت گریستند.ولی امام حسین ( ع) فرمودند شیطان بردباری تو را از بین نبرد.حضرت زینب ( س) در شب عاشورا وقتی وفاداری یاران امام را دیدند ، خشنود شدند ، اما روز عاشورا حضرت زینب ( س) بعد از شهادت علی اکبر ، عون ، محمد ، علی اصغر،عبدالله و یاران واقعی امام حسین ( ع) ، شاهد تنهایی برادر بود.به همین خاطر امام برای وداع با اهل بیت خود به کنار خیمه ها آمده و از حضرت زینب ( س) پیراهنی کهنه طلیبدند تا دشمنان به آن رغبت نکنند. حضرت زینب(س) بعد از شهادت برادرش نوحه گری کردند و از همین جا بود که رسالت اصلی آن حضرت آغاز شد.دشمنان بعد از شهادت امام حسین ( ع) قصد جان امام سجاد ( ع) را کردند که این توطئه با عکس العمل به موقع حضرت زینب ( س) و ایستادن در مقابل دشمن مانع کشته شدن امام شد. حضرت زینب(س) بعد از شهادت برادر ، در هیچ کدام از حرکت های وحشیانه دشمن سکوت نکرد و آن ها را نفرین می کرد.بعد از انتقال خاندان امام به کوفه ، حضرت زینب ( س) با شناخت عمیقی که از خصوصیات مردم و سستی آن ها در امر ولایت داشت خطبه ای آتشین قرائت فرمودند که باعث بیداری مردم کوفه از خواب جاهلیت شد.حضرت زینب ( س) در خطبه خود بیشتر به خصوصیات پست مردم و تشبیه کردن آن ها به زن دغل باز و عدم لیاقت آن ها نسبت به اهل بیت و ... اشاره فرمودند. حضرت زینب ( س) باقرائت خطبه های خود انقلابی را آغاز کردند و خاندان نبوت را از خطری بزرگ نجات دادند.بعد از گذراندن کاروان از بازار کوفه آن ها را وارد کاخ زیاد کردند. حضرت زینب ( س) در مجلس ابن زیاد نیز ساکت نماند و به دفاع از دین اسلام و خاندان نبوت پرداختند و باعث رسوایی ابن زیاد و یزید شدند.حضرت زینب ( س) در خطبه خود به نکات مهمی اشاره فرمودند ، از جمله : 1- قرائت آیه ت
یازهراسلام الله علیها: طهیر که در شأن اهل بیت آمده.2-زیبا دیدن تمامی مصیبت های حضرت زینب ( س) بعد ایراد خطبه ، از امام سجاد(ع) در مقابل تهدید ایشان به مرگ دفاع کرده و مانع قتل ایشان شدند. بعد از آن ، ابن زیاد آن ها را راهی شام کرد و وقتی کاروان وارد کاخ یزید شدند ، یزید اشعاری خواند و آرزوی حضور بزرگان خود را می کرد تا ببیند که یزید کینه روز بد را به آل علی ( ع) چشانده است. حضرت زینب ( س) با دیدن این صحنه شروع به سخنرانی کرد و به مطالبی مهمی اشاره فرمودند:شکر خدا و درود بر پیامبر و خاندانش،استهزاء شدن حقایق الهی ،اشاره به طرز فکر جاهلانه یزید و ... . یزید بعد از اتمام سخنرانی حضرت ، آثار ناخوشایندی را در چهره خاندان دید و گفت:خدا بکشد پسر مرجانه را که من راضی به قتل حسین ( ع) نبودم.بعد از آن یزید اهل بیت امام را به مدینه فرستاد.حضرت زینب ( س)همراه کاروان به مسجد رسول خدا ( ص) رفته و به عزاداری پرداختند.به هر حال گریه حضرت زینب ( س) نیز هدفی پیامبر گونه داشت.
وفات و مرقد حضرت زینب (س)
در تاریخ وفات و مدفن حضرت زینب (س) اختلاف است. همانطور که در تاریخ ولادت و وفات برخی از ائمه هم اختلاف است. در هر حال به احتمال قوی آن حضرت در پانزدهم رجب سال ۶۲ هجری رحلت نمود و به نقل از کتاب "اخبارالزینبیات" در مصر خانه مسلمة بن مخلد الانصاری دفن گردید و عده کثیری از مورخین این خبر را قبول دارند و گروهی میگویند: زینب مدفون در شام، زینب صغری است. چنانچه روی سنگ قبرش ترسیم شده است و زینب کبری در مصر از دنیا رفت.
بنابر اینکه ولادت زینب (س) در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر اکرم (ص) در سال یازدهم؛ زینب بیش از پنج سال با پیامبر نبوده است و این مدت زمان، کافی است که او از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آید. بر این مبنا کسانی که شرح حال اصحاب پیامبر اسلام را نوشته اند، نام زینب را زینتبخش کتاب خود ساختهاند.
پس از حضور در شام و خطابه های قرّا در دربار معاویه، حضرت زینب (س) به مدینه بازگشتند و تمام وقایع عاشورا و اسارت جماعت نِسوان را برای همه بیان کردند و پیامآور عاشورا شدند. به همین دلیل عمرو بن سعید اشرق که از سوی بنیامیه به عنوان حاکم مدینه منصوب شده بود، از حضور حضرت (س) در مدینه احساس خطر کرد و از ایشان خواست تا در شهری دیگر ساکن شوند، به همین سبب حضرت زینب (س) که یک سال هم از شهادت برادرش نگذشته بود، به ناچار همراه دختران امام حسین (ع) به شام بازگشتند و در ۱۵ رجب سال ۶۲ هجری قمری به دیگر شهدای کربلای ملحق شدند```