شرح زیارت جامعه کبیره
ارکان توحید
{ وَ اَعْلاماً لِعِبادِهِ وَ مَناراً فِي بِلادِهِ؛ }
اهل بيت نبوّت (علیهم السلام)هدايتگران به سوي خدا
«...ما اعتراف و اقرار مي كنيم كه خداوند شما اهل بيت رسالت (علیهم السلام)را اَعلام براي بندگانش و منار در شهرهايش قرار داده است».
اَعْلامجمع عَلَماست و عَلَميعني علامت و نشان.مثلاً، پرچم با رنگ و علامت خاصّي نشانهي كشور مشخّصي است. تابلوها در طول جادّه نمايانگر مقدار مسافت طيّ شده يا باقي مانده از راه است.
اهل بيت نبوّت نشان دهندهي راه به سوي خدا هستند و بندگان خدا را با ارائهي فضايل و مناقب خويش به آن راه هدايت مي كنند. در اصول كافي، بابي است تحت عنوان:
(أنَّ الْأئِمَّة هُمُ الْعَلامَاتُ)؛
«امامان نشانه و علامت هستند».
توحيدبه معناي واقعي و عبوديّت به معناي حقيقي را امامان نشان مي دهند. در تمام فضايل انساني،اعمّ از زهد و ورع و تقوا و صدق و عدل و امانت، مظاهر صفات الهي و اسوه و الگو هستند؛ البتّه، براي تمام بندگان خدا چنين هستند، امّا گروهي از بندگان خاصّ خدا هستند كه اهليّت استفاضه از آن منابع فيض الهي را دارند، چنانكه قرآن مي فرمايد:
]وَ ألْقَي فِي اْلاَرْضِ رَواسِيَ أنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَ أنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ *وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ[؛[۱]
«خدا در زمين كوه هايي ثابت افكند تا شما را نلرزاند و نهرهايي آفريد و راه هايي قرار داد تا شما هدايت شويد و نشانه هايي[مقرّر كرد]و آنها به وسيلهي ستارهها راه مي يابند».
قلب سليم مستعدّ درك مقام آسماني امامان (علیهم السلام)
امّا آيا همهي مردم مي توانند از طريق وضع و محاذات ستارههاي آسمان در صحرا و دريا راهيابي كنند ؟ البتّه، خير، ابتدا بايد داراي چشمي سالم و بينا بود و سپس آگاه از اوضاع نجومي تا بتوان از نگاه كردن به ستارگان چيزي فهميد و راه خود را يافت. در مورد اهتدا از امامان (علیهم السلام) نيز چنين است. قلبي سالم و مصون از كبر و لجاج و عناد لازم است تا به مقام آسماني امامان (علیهم السلام) پي ببرد و خود را موظّف به تسليم در برابر آنها بداند؛ وگرنه، كوردلان لجوج عنود ابوجهل منش كجا توان ديدن نور نبوّت و امامت را دارند تا در پرتو آن نور راه بيابند ؟
اويس قَرَن از راه دور پيامبر را مي ديد ولي عمر در كنار پيامبر بود و او را نمي ديد و لذا پس از رحلت رسول اكرم…به اويس گفت : تو با اين همه محبّت كه به پيامبر داشتي ، چرا نيامدي او را ببيني ؟ گفت: تو پيامبر را ديدي ؟ گفت : بله، من مصاحب هميشگي او بودم، چطور او را نديدم ؟ اويس گفت : آري، جسم او را مي ديدي.
قرآن با اين كه كتاب هدايت براي همهي مردم است(بلاغاً للناس)،ولي مي فرمايد:
]ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُديً لِلْمُتَّقِينَ[؛[۲]
«تنها اهل تقوا مي توانند از هدايت آن بهره مند گردند [و در پرتو نور آن راه بيابند]».
امامان (علیهم السلام) نيز «اعلاماً للعباد»اند. امّا خواصّ از «عبادالله» اهليّت اهتدا و راهيابي از آن نشانههاي الهي را دارا هستند.
اهل بيت (علیهم السلام)راهنماي گمشدگان
معناي جملهي دوّم زيارت(و مناراً في بلاده) نيز همين است.
ناريعنيآتش. مناريعنيمحلّ آتش.در زمانهاي سابق براي اين كه مسافران در بيابان به هنگام شب راه را گم نكنند ، منارهايي ، يعني بناهاي ستون مانندي، به شكل مخروط مي ساختند و در قسمت بالاي آن، محلّي براي برافروختن آتش درست مي كردند و شبها در آن آتش مي افروختند تا مسافران راه را بيابند. همچنين در شهرها منار بود و از آتش برافروخته بر فراز آن به وجود شهر پي مي بردند و به سمت آن مي آمدند.در كنار مساجد، به منظور راهنمايي مردم و گفتن اذان در شهرهاي مسلمان نشين هم اكنون نيز مناره مي سازند.
حال، همان گونه كه مناره وسيلهي راهنمايي گم گشتگان و راه جويان است، اهل بيت رسالت (علیهم السلام) نيز به اذن خدا منار در بلاد و شهرهاي انساننشينند و گم شدگان و راه جويان را هدايت مي كنند و به صراط مستقيم حقّ مي آورند، به شرط اين كه به بيماري كوردلي و لجاج و عناد مبتلا نباشند ؛ گر چه در رديف عالمان نيز به حساب بيايند.
قُتاده، عالم معروف بصري، خدمت حضرت امام باقرالعلوم (علیهم السلام) آمد. امام فرمود:
(يا قُتادَة اَنْتَ فَقيهُ اَهْلِ الْبَصْرَة)؛
«اي قتاده،تو فقيه بصريان هستي».
فقيهيعني دانشمند دينشناس قرآنشناس.
او خواست اظهار ادب كند،گفت:
(كَذلِكَ يَزعُمُونَ)؛
«مردم اين طور مي پندارند».
فرمود:
(بَلَغَنِي اَنَّكَ تُفَسِّرُ الْقُرآنَ)؛
«به من خبر رسيده كه تو قرآن را تفسير مي كني».
گفت: بله. فرمود: مقام بزرگي براي خود ادّعا مي كني. حال،معناي آيهاي را از تو مي پرسم.عرض كرد: بفرماييد. فرمود: اين آيه در سورهي سبأ به چه معناست؟
]وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَي الَّتِي بارَكْنا فِيها قُريً ظاهِرَة وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أيَّاماً آمِنِينَ[؛[۳]
ظاهر آيه راجع به داستان سرزمين سبا است كه سرزميني بسيار آباد و داراي شهرهايي امن، پرنعمت و پر جمعيّت بوده است.ميان شهرهاي آن، قريههاي كوچك و بزرگي وجود داشته كه به هم متّصل و داراي نعمت فراوان و امنيّت كامل بودند. بعد، كفران نعمت كردند و به عذاب خدا محكوم شدند و همه چيز خود را از دست دادند و خاك نشين شدند. حالا آيهي شريفه مي فرمايد:
«در ميان مردم سبا و آن شهرهاي آباد پرنعمت، شهرهاي ديگري كه نمايان است قرار داديم [و به آنها گفتيم] شبها و روزها در اين آباديها با امنيّت كامل مسافرت كنيد».
امام فرمود : مقصود از آن شهرها كدام است كه مردم با امنيّت كامل ميان آنها رفت و آمد مي كنند و احساس هيچ گونه خوف و نا امني نمي كنند؟
قتاده گفت: مراد شهر مكّه است كه هر كس از خانهي خود بيرون آيد و زاد و راحلهي حلال داشته باشد (مركب و توشهي راهش از ممرّ حلال به دست آمده باشد) با امنيّت مي رود و بر مي گردد. امام فرمود: بگو ببينم آيا تا به حال نشده است كه مردم بين راه مكّه گرفتار راهزنها بشوند و آنها اموالشان را ببرند و خودشان را بكشند؟ يا حتّي در داخل مسجدالحرام مردمي كشته شوند ؟
قتاده و جمع ديگري كه در آن مجلس حضور داشتند ، گفتند : چرا، از اين گونه حوادث بين راه مكّه و در خود مكّه فراوان پيش آمده است، با آنكه زاد و راحلهي حلالي هم داشتهاند.امام فرمود: پس آن شهرهاي امن و اماني كه قرآن مي گويد كدام است؟ قتاده جوابي نداشت. سكوت كرد و امام فرمود:
(يا قُتادَة اِنْ كُنْتَ اِنَّما تُفَسِّرُ الْقُرآنَ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَّكْتَ وَ اَهْلَكْتَ)؛
«اي قتاده،[اين را بدان] اگر بخواهي از روي فهم خود،آيات قرآن را تفسير كني، به هلاكت افتادهاي و مردم را نيز به هلاكت انداختهاي».
(وَيْحَكَ يا قُتادَة ذلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزاٍد و راحِلَة...عارِفاً بِحَقِّنا يَهْوَانا قَلْبُهُ...)؛
«واي بر تو اي قتاده، اين آيه [مربوط به ما امامان اهل بيت است و] معنايش اين است:كسي كه از خانهاش با زاد و راحلهي حلال بيرون آيد و معرفت و محبّت ما را در دل داشته باشد و به قصد اطاعت از فرمان ما حركت كند، با امنيّت از انحراف در اعتقاد و عمل در مسير دين پيش مي رود و از عذاب جهنّم در امان مي ماند».
نه اين كه بين راه مكّه لطمه و صدمهاي نمي خورد. اينها حوادث طبيعي است و ممكن است در هر زمان و مكاني پيش بيايد. مراد از شهرهاي مبارك ]الْقُرَي الَّتِي بارَكْنا فِيها[ما امامان از اهل بيت هستيم و مراد از شهرهاي ظاهر كه فرموده است:]قُريً ظاهِرَةً[علما و فقهاي شيعهي ما هستند كه رابط ميان ما و مردمند؛ آنها ظاهرند و در دسترس مردم قرار گرفتهاند.
پس كساني كه معارف و احكام دين خود را به وسيلهي فقهاي شيعه از امامان اهل بيت (علیهم السلام) مي گيرند و به آن عمل مي كنند،تنها كساني هستند كه با امنيّت و اطمينان خاطر در صراط مستقيم دين حركت مي كنند و در روز جزا از عذاب خدا در امانند و اين است معناي اين آيه از سورهي سبأ.[۴]
حجّ مقبول براي كسي كه قلبش متوجّه اهل بيت (علیهم السلام)است
امام باقر (علیهم السلام) سپس فرمود: مقصود آيهاي هم كه دعاي ابراهيم(ع)را نقل مي كند:
]...فَاجْعَلْ أفْئِدَة مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إلَيْهِمْ...[؛[۵]
«...خدايا، قلب هاي گروهي از مردم را متوجّه آنها ساز...»،
ما هستيم؛ يعني ابراهيم(ع)از خدا خواسته است كه دل هاي مردم را به سوي ما متوجّه كند و لذا]اليهم[فرموده است نه(اليه)كه راجع به بيت باشد.
(فَنَحْنُ وَ اللهِ دَعْوَةُ اِبراهيمَ الَّتي مَنْ هُواَنا قَلْبُهُ قُبِلَتْ حَجَّتُهُ وَ اِلاّ فَلا)؛
«پس، به خدا قسم، ما هستيم مقصود از دعاي ابراهيم كه هر كس قلباً متوجّه ما باشد، حجّش مقبول مي شود؛ وگرنه، قبول نمي گردد».
آنگاه امام فرمود:
(وَيْحَكَ يا قُتادَة اِنَّما يَعْرِفُ الْقُرآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ)؛[۶]
«واي بر تو اي قتاده، تنها كسي قرآن را مي شناسد[و محيط به حقايق آن است]كه مخاطب قرآن بوده است[و او رسول خدا و اهل بيت او هستند]».
افشاي چهرهي منافقانهي حسن بصري
همچنين،حضرت باقرالعلوم (ع)در پايان مناظره با حسن بصري به او فرمود:
(وَ نَحْنُ تِلْكَ الذُّرِّيَّة الْمُصْطَفاة)؛
«ما هستيم آن ذرّيّهي برگزيده از جانب خدا».
(لا اَنْتَ وَ اَشْباهُكَ يا حَسَنُ)؛
«نه تو و امثال تو اي حسن».
بعد فرمود:
(يا حَسَنُ لَوْ قُلْتُ لَكَ حِينَ ادَّعَيْتَ ما لَيْسَ لَكَ وَ لَيْسَ اِلَيْكَ يا جاهِلَ اَهْلِ الْبَصْرَة لَمْ اَقُلْ لَكَ اِلاّ ما عَلِمْتُهُ مِنْكَ وَ ظَهَرَلِي عَنْكَ)؛[۷]
«اي حسن، اگر من تو را به خاطر ادّعاي نابجايي كه كردهاي و خود را عالم به علوم قرآن نشان دادهاي توبيخ كنم و بگويم اي نادان اهل بصره،در اين صورت، سخني صواب گفتهام و آنچه از تو برايم معلوم و روشن شده است، اظهار كردهام».
امام مي خواست چهرهي منافقانهي او و امثال او را، كه در پشت اين چهرهي به ظاهر مؤمن خود پنهان كرده بودند و مردم ظاهربين را فريب مي دادند و از مسير دين حقّ منحرف مي ساختند، آشكار سازد و مردم را از انحراف و كجروي، كه موجب هلاكت ابدي آنها مي شد، باز دارد.
زمان هيچ گاه خالي از حجّت خدا نيست
در دعاي عرفهي صحيفهي سجّاديّه، امام سيّدالسّاجدين(ع)اين چند جمله را دربارهي حضرت وليّ عصرـ عَجَّلَ اللهُ تَعــََاليََ فَرَجَهُ الشَّريفَ ـ فرمودهاند :
(اَللَّهُمَّ إنَّكَ أيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أوَانٍ بِإمَامٍ أقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ وَ مَنَاراً فِي بِلادِكَ)؛
«خدايا، تو در هر زماني دين خودت را تأييد كردهاي به وسيلهي امامي كه او را براي بندگانت عَلَمي و در ميان شهرهايت مناري قرار دادهاي».
(بَعْدَ أنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَة إلَي رِضْوَانِكَ،)؛
«بعد از اين كه ريسمان او را به ريسمان خودت متّصل كرده و او را وسيلهي رسيدن به رضوان خود قرار دادهاي».
اين جملات به وجود اقدس حضرت وليّ عصرـ عَجَّلَ اللهُ تَعــََاليََ فَرَجَهُ الشَّريفَ ـ اشاره دارد و بنا به عقيدهي شيعه، هيچ زماني خالي از عَلَم و منار الهي نبوده و نخواهد بود. هميشه امامي معصوم (علیهم السلام) به عنوان علم و منار آسماني روي زمين وجود دارد. آري، تقصير و قصور از جانب بشر است كه خودش را براي ظهور آنحضرت آماده نكرده است.
كعبه نشانهي اسلام
به تناسب ايّام عرض مي شود كه كعبه هم در نهج البلاغهي شريف، عَلَم معرّفي شده است كه مي فرمايد:
(جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَي لِلْإِسْلامِ عَلَماً)؛
«خداوند سبحان بيت[كعبه]را عَلَم [و نشانه]براي اسلام قرار داده است».
يعني اگر كسي بخواهد اسلام را با برنامههاي عملي اش بشناسد و با حقيقت توحيد عملي و زهد و جهاد، آن چنان كه در اسلام هست،آشنا شود، بايد كعبه و مناسك حجّ را مورد مطالعه و دقّت قرار دهد. حجّ كه با عمل احرام شروع مي شود و با طواف و سعي و وقوف در عرفات و مشعر و منيََ ادامه مي يابد، عملاً حقايق اسلامي را تشريح مي كند و برنامهي سير و سلوكي را كه انسان براي رسيدن به مقام رضوان خدا نياز دارد، ارائه مي كند؛ ولي ياللاسف كه ما غالباً به پوستي اكتفا كردهايم و از لُبّ و مغز مناسك پرمحتواي حجّ بيخبر ماندهايم. لذا به حجّ مي رويم و باز مي گرديم و اصلاً تحوّلي در روحيّات خود نمي يابيم.
در زمانهاي گذشته، چون مسافرت مشكل بود و موجبات رفاه فراهم نبود، قهراً حجّاج چند ماهي در راه بودند تا به مكّه برسند. اين مدّتِ در راه بودن و دوري از وطن و زن و فرزند و تحمّل دشواري هاي سفر تا حدّي سبب پاك شدن روح از آلودگي به تعلّقات دنيوي و مشتهيات نفساني مي شد و قهراً توجّه به خدا و اشتياق به عبادت در آدمي به وجود مي آمد و با صفا و لطافت روحي خاصّي به مناسك و اعمال عبادي مي پرداخت.
امّا امروزه وسايل و موجبات رفاه از هر جهت فراهم است. امشب مرد در خانهاش سر سفرهي رنگين مي نشيند و به حساب پولهاي موجود در بانك و سود و زيان در معاملات مي رسد، فردا شب با همان حال تعلّق به امور دنيوياش، لبّيك گويان وارد مكّه مي شود و به طواف بيت مي پردازد و حتّي حاضر نيست يك شب شامش خالي از گوشت و نوشابه باشد و در آن چند روزي هم كه در مكّه توقّف مي كند، بيش از مسائل طواف و سعي به خريد سوغاتي مي انديشد. اين حاج آقا و حاج خانم با اين وضع و حالشان مي خواهند طواف و سعي كنند و در روز عرفه دعاي امام حسين(ع)را بخوانند و بگويند:
(عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقِيباً)؛
«كور است آن چشمي كه تو را [اي خدا] مراقب خويش نمي بيند».
اگر ما در حالات و اعمال خود بينديشيم، مي بينيم كه مصداق اين آيه شدهايم :
]وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياة الدُّنْيا...[؛[۸]
«رها كن مردمي را كه دينشان را بازي و سرگرمي قرار دادهاند و زندگي دنيا فريبشان داده است...».
از عبدالله ابن عبّاس نقل شده است كه رسول اكرم …در حَجَّة الوداع كه آخرين حجّشان بود،در حالي كه باب كعبه را گرفته بودند، فرمودند: آينده براي امّت من چنين خواهد بود.
(يَحُجُّ اَغْنياءُ اُمَّتي لِلنُّزْهَة وَ يَحُجُّ اَوْساطُها لِلتِّجارَةِ وَ يَحُجُّ فُقَرائُهُمْ لِلرِّياءِ وَ السُّمْعَة)؛[۹]
«ثروتمندان امّت من براي تفريح و تفرّج و متوسّطين آنان براي خريد و فروش و تجارت و فقرا و مستمندان براي ريا و كسب آوازه و شهرت به حجّ مي روند».
يعني، تدريجاً قوّت ايمان مردم رو به كاستي مي گذارد و هوي به جاي خدا در دلها حاكم مي شود، دنيا بزرگ ترين آرزوي مردم مي گردد، تمام حركتها و فعّاليّتهاي آنان بر محور دنيا مي چرخد تا آنجا كه به وظايف ديني و اعمال عبادي هم رنگ دنيا مي زنند؛ طوري مي شود كه حجّ، كه از بزرگترين شعائر الهي و بهترين وسيله براي ارشاد و هدايت مردم به سوي معنويّت و حقايق اصيل دين است، صورت دنيايي به خود مي گيرد و جنبهي روحاني خود را از دست مي دهد.
اندوه و غصّهي امام زمان(عج)
حضرت امام باقر(ع)به شخصي به نام عبدالله فرمود:
(يَا عَبْدَ اللهِ مَا مِنْ عِيدٍ لِلْمُسْلِمِينَ أضْحَي وَ لا فِطْرٍ إلاّ وَ يَتَجَدَّدُ فِيهِ لِآلِ مُحَمَّدٍ حُزْنٌ)؛
«اي عبدالله، هيچ عيدي از فطر و قربان براي مسلمانان پيش نمي آيد، مگر اين كه حزن و اندوه تازهاي براي آل محمّد حاصل شود».
(لِأنَّهُمْ يَرَوْنَ حَقَّهُمْ فِي يَدِ غَيْرِهِمْ)؛[۱۰]
«زيرا حقّشان را در دست ديگران مي بينند».
در دعاي عيد قربان از صحيفهي سجّاديّه هم مي خوانيم:
(اللَّهُمَّ إنَّ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَائِكَ وَ أصْفِيَائِكَ وَ مَوَاضِعَ اُمَنَائِكَ فِي الدَّرَجَةِ الرَّفِيعَة....وَ لا لِإرَادَتِكَ حَتَّي عَادَ صِفْوَتُكَ وَ خُلَفَاؤُكَ مَغْلُوبِينَ مَقْهُورِينَ مُبْتَزِّينَ)؛
«خدايا، اين مقام و جايگاه[اقامهي نماز عيد و جمعه يا مقام امامت و خلافت]از آنِ خلفا و جانشينان و برگزيدگان تو[امامان معصوم (علیهم السلام)]است[كه دشمنان حقّ از آنها به غصب و ستم گرفتند]تا اين كه[بر اثر غصب خلافت]برگزيدگان و جانشينان تو مغلوب و مقهور گشتند و حقّشان را از دست دادند».
هم اكنون نيز امام عصرـ عَجَّلَ اللهُ تَعــََاليََ فَرَجَهُ الشَّريفَ ـ مقهورند و احساس نا امني مي كنند و در هر عيدي غصّه و اندوهشان تازه مي شود؛ زيرا امّت اسلامي را همچون گلهي گوسفند بيشباني مي بينند كه اسير گرگان خونخوار گشتهاند و چارهاي نمي يابند.اين وضع را هم خود امّت با بي اعتنايي به اوامر خدا و امام به وجود آورده است.
اين روش، مطلوب امام زمان(عج)نيست
آيا انصافاً ما مسلمانيم؟ زندگي ما صبغهي الهي و رنگ اسلامي دارد؟ اگر هم اكنون امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشّريف ـ در ميان ما ظاهر شوند، زندگي ما را به عنوان يك زندگي اسلامي مي پسندند؟ وضع بازار و خيابان ما، وضع خانوادهها و اختلاط مردان و زنان ما، وضع سازمان صدا و سيماي ما را مي پسندند؟ و دردناك تر اين كه، اغلب باورمان نشده است كه داريم كج مي رويم. قرآن مي گويد :
]قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِاْلاَخْسَرِينَ أعْمالاً$الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياة الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً[؛[۱۱]
«بگو، آيا به شما خبر بدهم كه زيان كارترين مردم چه كسانند؟ آنان كه در زندگي دنيا به گمراهي افتادهاند و در عين حال، مي پندارند كه [شاهراه همان است كه آنها مي روند و] نيكوترين كار همان است كه آنها انجام مي دهند».
به هر حال، از خدا مي خواهيم تا زندهايم از نورانيّت و صفا و لطافت اسلام نصيب ما هم بگرداند و رابطهي ما را با خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام)محكم تر كند تا جملات(وَ اَعْلاماً لِعِبادِهِ وَ مَناراً فِي بِلادِهِ)را از روي صدق و صفا بگوييم و در زندگي عملاً رو به سوي آنها برويم و راه را گم نكنيم ؛ زيرا اگر راه را گم كنيم، به ظلمتهاي پرسوز و گداز برزخ و محشر مبتلا خواهيم گشت.
اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ مَوْلانا صاحِبِ الزَّمانِ وَاَظْهِرْ بِهِ دينَكَ وَاَحْيِ بِهِ سُنَّة نَبِيِّكَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَعوانِهِ وَاَنْصارِهِ وَمِنَ الْمُنْتَظِرينَ لِظُهُورِهِ.
[۱]ـ سورهي نحل،آيات۱۵و۱۶.
[۲]ـ سورهي بقره،آيهي۲.
[۳]ـ سورهي سبأ،آيهي۱۸.
[۴]ـ تفسير نورالثّقلين،جلد۴،صفحهي۳۳۰؛ بحارالانوار،جلد۴۶،صفحهي۳۴۹.
[۵]ـ سورهي ابراهيم،آيهي۳۷.
[۶]ـ بحارالانوار،جلد۴۶،صفحهي۳۴۹.
[۷]ـ تفسير نورالثّقلين،جلد۴،صفحهي۳۳۱.
[۸]ـ سورهي انعام،آيهي۷۰.
[۹]ـ تفسير الميزان،جلد۵،صفحهي۴۳۴.
[۱۰]ـ عللالشّرايع،جلد۲،صفحهي۷۶.
[۱۱]ـ سورهي كهف،آيات۱۰۳و۱۰۴.